قدر علی…

.

دارم  دنبال گوشه ای از ذهنم می گردم که خالی باشد و بنشنانم روحم را در آن و امشب را در آن بگذارنم و دنبال گوشه ای از دلم برای تو که صاحب خانه دلم  هستی و چندی است با گناهانم جای تو را تنگ کرده ام و تو را بیرون رانده ام. مولای من این دل خانه توست و غیر از تو کسی را توان پاکسازی آن نیست. خدایا امشب را «خیرٌ من الف شهر» قرار دادی… من امشب نفهم شده ام. نه اشکی نه نوری نه حالی… هیچ ندارم. خدایا تنها امید من تویی. می دانم گناهکارم. می دانم خیانت کردم در حقت. می دانم که نمی دانم. می دانم اگر تو به دادم نرسی من به هیچ جا نرسم… خدایا اگر اشک نمی دهی رشک توبه ام ده. خدایا امشب مرا بپذیر. خدایا مرا گدای در خانه ات قرار ده… کاش گدایی بلد بودم. کاش نی دلم نوایی داشت. کاش می فهمیدم کجا هستم. کاش می فهمیدم که «هذا مقام من لاذ بک». کاش…

خدایا ولی ات در دعایش به ما آموخت که خود را اینگونه معرفی کنیم و می خواهم امشب خود را معرفی کنم و اقرار کنم:

و تو را اینگونه برای خود معرفی کنم:

خدایا کمکم کن اینگونه تورا درک کنم و امشبم را که قدر شبهای توست قدر بدانم و قدرشناس نعماتت باشم و قدرم را از تو طلب کنم.

و اما امام و مولای ما علی (ع)

کودکی کاسه ای شیر در دستانش. فهمده است که امشب پدرش در بستر شهادت است آمده است تا قطره ای از آن دریای بیکران محبت را که ساحلش خانه کودک بود و سالها موجش  علی، جبران کند.
می گویم علی (ع) و می شنوی علی (ع) و نمی فهمم چه می گویم و نمی دانی چه می شنوی. امشب چه کسی خواب دارد؟ شاید امشب قدر شد تا شیعیان علی (ع) به خاطر قدر هم که شده بیدار باشند و همنوا با سبطین رسول و دختران دردانه زهرا (ع) اشک بریزند. زینب (س) امشب داغ سوم را می بینید. می داند که بعدی برادرش است و بعدی کربلای برادرش. پدر جان، امشب می روید و عالمی را یتیم می کنید. یعنی علی جانم که جانم قابلتان  را ندارد، می دانید امشب رو ندارم در مقابلتان. میدانید که رو ندارم پا گذارم در حریم محبوبتان که «فزت ورب الکعبه» را برایش سر دادید و به دیدارش پر گشودید. پدری کنید و شفاعتم کنید. جواز مناجات را برایم بگیرید.

الا یا اهل العالم، امشب دو باره یتیم می شویم.

یا علی

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *