کبوتر…

یک چیزی امشب یک جایی خواندم؛ چقدر آرامم کرد… چقدر نویسنده اش باید خدا شناس می بوده که این حرف را زده… نمی دانم… اما به دلم که خیلی نشست… امیدم را 2 چندان کرد… چسبید. شما هم بخوان به دل شما هم قطعاً می نشیند…

راستی حالا یادم آمد! من 3 سال پیش این کتاب را خوانده بودم…  چه مخی دارم. از تنهایی نم کشیده…

یا حق

2 نظر در “کبوتر…

  1. چقدر نویسنده اش باید خدا شناس می بوده که این حرف را زده… به دل من که خیلی نشست…
    وقتی اتفاق هایی می افته که اصلا انتظارشو نداریم، آدم چقدر دلش آروم می گیره اگه بفهمه پشت همه اون اتفاقها خدا می خواد بگه خیلی دوست دارم…

دیدگاه دادن به جلوه لغو دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *