سجده…

من بگویم؟ کاتب بگوید؟  خوب که
بگوید؟ همین طوری می گویی بگو! آهای کاتب اصلاً بگو ببینم این کاغذ پاره را از کجا
یافته ای؟ بله شعرش قشنگ است، بر منکرش لعنت! اما چرا معلوم نکرده چه کسی بگوید؟
نخواستم بگویی؛ لال تر از تو هم ما نیافتیم! خودم می گویم…

راه اگر نزدیکتر خواهی… سجده است…

کاتب عرض می کند :«دستور فرمایید سطوری راجع به
سجده مرقوم نماییم تا در دلتان نماند». من هم می گویم سجده حرف زیاد دارد که از
عهده ی من خارج است. اما چیز هایی از این اتصال نزدیک در دل دارم که به وقتش به
عرض می رسانم.

راستی، فردا امتحان دکترا دارم! خدا رحم کند به امتحان گیرنده و دانشگاه و اصحاب علم و اینها! خلاصه دعایم کنید!

یا حق.

2 نظر در “سجده…

  1. سلام
    کاتب کی از این اتصال نزدیک در دل می نویسد؟!
    راستی امتحان چه طور بود؟!
    راستی این پست هم قشنگ بود.
    راستی چند روز پیش به این فکر می کردم که اسکن دست خط در یکی از پست ها هم فکر جالبی است. به خرافات اگر اعتقاد داشتم می گفتم ذهنم را خواندید!!!


    سلام
    امتخان خوب بود…
    ممنون از لطفتون
    این دست خط من نیست! این یک نوع فونت! اگه خواستید بگید براتون بفرستم! اون کاغذ رو هم از اینترنت گرفتم! اما خیلی وقته میخوام یه چیزی با دست خط خودم بنویسم! 🙂

  2. جدی فونته؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! چه طبیعیه!
    کاغذش هم به نظر راستکی میومد! چه قدر علم پیشرفت کرده.!!!
    اگه فونتش رو برای منم بفرستید ممنون می شم البته خط خودم قشنگتره

دیدگاه دادن به جلوه لغو دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *