مهمان جدید

سلام؛

بعضی وقت ها آدم از داشتن مهمان جدید الورد ذوق زده میشود. مثلاً چند وقت پیش مدیرعامل شرکت که یک آدم دوست داشتنی و در عین حال با ابهت و پرجذبه است مهمان خانه ما شد. آن شب تبدیل به یک شب به یاد ماندنی شد برای من و بانو که تا ساعت ۲:۳۰ بعد از نیمه شب آنقدر گرم خاطره گویی و حرف های شنیدنی بودیم که نفهمیدیم چطور سپری شد. حال نیز این کلوخ شهر آشوب مهمان ویژه ای دارد که ممکن است امشب به اینجا سری بزند. این میهمان را می شناسم. خیلی ها می آیند و میروند ولی من نمی شناسمشان. ایشان را خودم دعوت کرده و رسم مهمان نوازی اینست هر که را خود دعوت می کنی بهترین هایت را به پیشکش خوان پذیرایی آری. لیک چون بنده از خود چیزی ندارم دست به دامان شعرا شده ام:

از جناب نظامی:

(خطاب به کلوخ و کلوخ بان)فرود آرید کان مهمان عزیز است
(خطاب به مهمان) شما ماهید و خورشید آن کنیز است

این هم از آقای سعدی:

مگرم دست چو مرهم بنهی بر دل ریش
باور از بخت ندارم که تو مهمان منی

از استاد عطار:

وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم
پیش او شکرانه جان خویش را قربان کنیم

یا حق

2 نظر در “مهمان جدید

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *