غریب مادر

سلام

امام حسن (ع) غریبند.

همیشه جمله بالا را همیشه شنیده ایم اما تا به حال فکر کرده اید چرا؟ نمی خواهم برهان تاریخی بیاورم؛ فقط چند نکته کوتاه.

با یک جستجوی کوتاه در می یابیم که یکی از معانی رایج «غریب» “دور از وطن” است. اولین وطن آدمی خانه اوست. خانه یعنی محل آرامش انسان؛ یعنی جایی که او احساس امنیت دارد. پس جایی که امن نباشد نه خانه است نه وطن. حال اگر شخصی در خانه خود امنیت جانی نداشته باشد غریب است دیگر. شاید بتوان گفت یکی از بدترین حالات غربت است. «خانه خودت امن نباشد، دردناک نیست؟ این دیگر چه نوع غربتی است؟» دردناک تر آن است این نا امنی را همسرت ایجاد کرده باشد. کسی که خدا، او را مایه آرامش و سکینه بر می شمارد. چه غربتی است…

نمی دانم تا به حال بقیع را از نزدیک دیده اید یا نه؟ سنگ قبر ندارد قبرشان. الان بی کس ترین آدمها هم قبرشان یک چیزی دارد که معلوم می کند این قبر آن بی کس است. مولای ما این همه شیعه دارد اما مقبره مطهرش سنگ ندارد.

در جامعه ما، چند بار اسم توسل به امام مجتبی (ع) می آید؟ ولادتشان تعطیل نیست. شهادتشان مقرون با وفات جدّ بزرگوارشان است. کافی است از صبح تا همین الان نگاهی به برنامه های TV انداخته باشید. می بینید بیشتر برنامه ها یا در مورد پیامبر نازنینمان (ص) و یا مولای مهربان ایرانیان حضرت ثامن الحجج (ع) بوده است. دل آدمی آتش می گیرد و اشکش جاری می شود.

این است که امام حسن مجتبی (ع) را غریب می دانند و می نامند. شهادت مظلومانه شان تسلیت باد.

یا علی

 

.

عالمانــــه…

سلام

حرف را نباید گذاشت در گلو بماند و بماسد. مثلاً اگر رفتی تشییع جنازه یک عالم و جمعیت هنگفتی را دیدی باید بیایی و هر کلمه ای که در ذهن تو در آن جمعیت متولد شد بزنی:

– حالا ما آمدیم خدا، خودمانیم وقتی ما هم مردیم بک عالم می آید روی جنازه ما 4-5 تا الله اکبر بگوید؟ اصلاً گیریم هم آمد، به چه چیزمان الله اکبر بگوید؟ به هیکلمان؟ به باقیات الصالحاتی که جا نگذاشتیم و رفتیم؟ به چه چیز؟

– نبودید ببینید چه جمعیتی بود! آیا همه این جمعیت ایشان را می شناختند؟ یعنی یکی مثل من فقط فهمیده بودم مرد بزرگی است که اگر 100 سال دیگر هم زنده بود پای منبرش نمی رفتم. حالا چرا رفته ام تشییع جنازه را باید از باعث و بانی اش پرسید.

– اصلاً یک چیز دیگر! بینی و بین الله، چند بار قبل از فوت حاج آقا مجتبی از تلویزیون فقط عکس ایشان، حالا نمی گوییم سخرانی، نمی گوییم اطلاع دادن از وضعیت بیماری ایشان، فقط عکس ایشان را دیدید؟ به نظر شما اگر سخرانی های ایشان پخش می شد من نوعی در تشییع جنازه مبارک ایشان زار زار گریه نمی کردم؟

– یعنی یکی مثل من رفته بود تا شاید فیضی ببرد. شاید هم ماموریت داده بودند به من تا خیابان پر کنم تا کور شود چشم حسود بدنظر؛ تا بدانند نادانان بی عقل که مقام یک عالم ربانی در کسی همانند من بی علم چنان کششی ایجاد می کند که بی اراده برود تا بر شکوه مراسم نماز به قدر قطره ای (همان که جمع گردد وانگهی دریا شود) بیافزاید. این یعنی علم روحانی جاذبه دارد…

اینها حرفایی بود که باید می زدم.

اگر حس و حال آهنگ دارید این آهنگ را گوش کنید. بعد 1.5 سال دوباره آن را Play کردم. من با این آهنگ و آلبوم آن، خیلی از خلوت های خود را پرکرده ام. این آهنگ مرا میبرد به اهواز…

=================

پی نوشت: نمی دانم چرا نظرات وبلاگم محو شده اند. دو روز دیگر که جمع کردم از این بلاگفای لعنتی رفتم می فهمد که نباید از این غلط ها بکند. تا آخر این هفته صبر کنید! فعلاً علی الحساب اینجا نظرتان را مرقوم فرمایید.

 

یا علی

صدا می رسد؟ بله 100 درصد می رسد و …

سلام

یک روز توی صحن گوهرشاد، حدوداً 10 صبح بود. رفتم سمت آبخوری های دور حوض. یک لیوان آب پر کردم و به طور معمول شروع به نوشیدن کردم که در میان راه، چشمم خشک شد روی پیرمرد قد خمیده ای که نیمه یک لیوان را از آب پر کرده بود و در دست راستش گرفته بود و دست دیگرش مانند گداها از آرنج خمیده اش آویزان بود و روبری آرامگاه آرامشبخش حضرت سلطان توس ایستاده بود. نگاهی به لیوان نیمه پرش انداخت و شروع کرد به درد دل با آقا. آن صحنه دلم را لرزاند و اشکم را لغزاند… چرایش را از دلتان بپرسید. فقط می خواهم بگویم همه به روششان و البته و صد البته با احترام از مولایشان خواستند و گرفتند. حتی من خرده کلوخ بی معرفت هم از آقا گرفته ام چه رسد به آنان که هنوز حنای قول و قرارهاشان برای آقا رنگ دارد.

راستی دیدید یکی از بچه های حادثه مدرسه پیرانشهر هم جان باخت؟ خدا به داد پدر و مادرهاشان برسد. دیدید اتوبوس چپ شد و چندین کودک رفتند بالا؟ پدر و مادرشان ولی ندیدند چطور جان باختند. مادرم را دیدید از فراق برادری که را ندید چگونه خونش ریخته شد، چطور بی تابی می کند هنوز. دیدید…

ولی ندیدید آن پدر بزرگواری را که نوازد اصغرشان در دستان مبارکشان به تیر…

پس هرگاه بی تاب شدید از تب مشکلات زندگی یادتان بیاید که سختی غالب بر دلتان هیچگاه به سختی سنگین چیره بر دل حضرت زینب (س) نمی رسد.

یا قتیل العبرات