عشق

سلام

ماه هاست می خواهم در مورد عشق بنویسم و فرق آن را با دوست داشتن بیان کنم. بعضی می آیند برای این 2 مقوله سطح بندی می کنند اما من هم به عنوان کسی که سال و ماهی یک بار فکر می کند، برای خودم نظریه ای دارم که روز به روز به آن معتقدتر می شوم. من دوست ندارم این 2 تا را با هم مقایسه کنم. زیرا زمانی می توان 2 تا موضوع را با هم مقایسه کرد که دارای وجه مشترکی باشند. حال آنکه اینجانب برای این 2 تا وجه مشترکی قائل نیستم. دکتر شریعتی دوست داشتن را خیلی بالاتر از عشق می داند. اما بنده می گویم عشق و دوست داشتن چیزهایی هستند که خیلی بی ربط به همند. الان خدمتتان عرض می کنم. اول بگذارید برای عشق 2 تا شرط بگذارم:

1. عشق آن است که وصال آن یکی شدن باشد. یعنی وقتی به وصال دست یافتی یکی شوی و دیگر جدا نشوی. پس این عشق هایی که در عرف بین دو انسان از آن یاد می شود، از این قاعده مستثنی است.

2. قبل از آنکه عشق بیاید، عقل، خودآگاه بار و بندیلش را جمع کند برود. یعنی بگوید این عشق که آمده است دیگر هیچ نیازی به من نیست. حال آنکه این عشق هایی که در این دنیا از آن دم می زنیم دقیقاً عکس این موضوع عمل می کند. یعنی ابتدا عشق می آید و زوزکی عقل را بیرون می راند. همین است قدیمی ها می گویند عاشق عاقل نیست. ولی در عشق اوریجینال عقل با اختیار بیرون می رود و زمام امور را دو دستی تقدیم عشق می کند.

بنابر این 2تا شرط باید گفت تنها جایی که می توان اسم عشق را آورد برای تک معشوق عالم، یعنی خداست. دقت کنید که هر دو شرط را دارد. یعنی وقتی به وصال رسیدی دیگر قطره ای هستی در دریا. با دریا یکی هستی. از آن طرف وقتی عقل، خدا را یک عقل کل می داند و دانای مطلق، حضورش را بی فایده می داند. یعنی یک کسی عاشق خداست نیازی به عقل ندارد. زیرا خود را بدون چون چرا مطیع معشوق است و می داند عاقبتش جز خیر نیست؛ که خدا غیر از خیر برای بنده اش نمی خواهد. اینجاست که عقل خود به خود می رود. ولی این حس علاقه هایی که روی این کره خاکی به آن عنوان عشق می دهند، عقل به زور بیرون رانده می شود. و پس از مدت کوتاهی جز ندامت و دلزدگی و خستگی چیزی در پی ندارد. زیرا انسان عقل خود را کنار می زند و به عقلی شبیه عقل خود تکیه می کند. پس این عشق قلابی، تقدس ندارد. به قول آقای امجد 2تا عشق داریم یک عشق حقیقی که به خداست دیگری عشق مجازی، که به ائمه (علیهم السلام) است، الباقی هوس است. این عشق ها مربوط به آسمان است و نمی توان آن را با چیزی که مربوط به زمین است مقایسه کرد. در عشق آسمانی محبوب کامل است.

آنچه روی زمین معنی پیدا می کند که مقدس هم هست «دوست داشتن» است. دوست داشتن یعنی اینکه به کسی علاقه ای شدید داشته باشی ولی او را کامل ندانی و چون کامل نمی دانی عقلت سر جایش می ماند. اینجا عقل دست به دست احساس می دهد  و برای محبوب تا جایی که می تواند کاری می کند که کاملش کند. یعنی عقل جان و دل را در دست می گیرد و جان دل هم عقل را تا با هم محبوب را به کمال برسانند. زیرا این جا محبوب هم محب را محبوب می داند و برای تکامل او گام بر می دارد. حال آنکه عشق قلابی محبوب را کامل دانسته و جز خوبی نمی بیند و بدی ها را نمی بیند. با گذر زمان نواقص محبوب، ناخودآگاه روح عاشق را زخمی می کند تا جایی که خستگی آور می شود و این عشق قلابی  عاشق را بعد از مدتی خسته می کند. و به کار را به جایی می رساند که عاشق می بیند نه تنها محبوبش را کامل نکرده خود نیز ذره ای به کمال نرسیده است. حال آنکه در دوست داشتن خستگی نیست و طرفینِ این دوست داشتن روز به روز دست به دست هم داده و یکدیگر را کامل می کنند و چون هر روز یکدیگر را کامل تر از دیروز می بینند و این کامل تر شدن چهره (باطنی و حتی ظاهری) محبوب را زیباتر می کند این دو هیچ گاه از هم خسته نمی شوند. ولی باید توجه داشت نمی توان خدا را دوست داشت، یعنی اگر بخواهی دوست داشتن را با تعریف بالا در مورد خدا به کار ببری گاهی اوقات سر به سرکشی می نهی زیرا عقلت نرفته و این باعث می شود بخواهی برای خودت نظریه پردازی کنی.

پس باید آسمانی ها را عاشق باشی و زمینی ها را دوست داشته باشی. دوست داشتن انسان را می برد تا کمال. کمالی که می تواند با عشق به خدا همراه شود و یا نهایتاً انسان را به عشق خدا برساند. پس دوست داشتنی که بین دو انسان رخ می دهد نه تنها با عشق خدا در تناقض نیست که کاملاً در راستای همان عشق است.

عشق است که…

حسین بن علی (ع) خون می دهد. عشق است که بروی لب شط و بتوانی آب بنوشی بیاد فرزندان معشوقت اما ننوشی. عشق است که 40 روز اسیر باشی و باز از معشوقت دم زنی. عشق است که بدنت تکه تکه شود و سر از بدنت…

(نتوانستم ادامه دهم)

یا حسیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

.

1 نظر در “عشق

  1. حسین رهبر و ره نشان هر لحظه ی زندگی تان…
    هیچ وقت چنین تعریف کامل و دل نشینی از عشق و دوست داشتن نشنیده بودم… مدتی بود قاطی شان کرده بودم و عذاب میکشیدم…
    دوست داشتنی ترین کمال و به خدا رسیدن را برای خودتون و بانوتون ازخدا میخوام…


    این پست برای خودم خیلی ارزشمند است… یادآوری خوبی است.
    ممنون از نظرتون

دیدگاه خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *